سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکى که با آن بپایى به از بسیارى که از آن دلگیر آیى . [نهج البلاغه]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 تطهیر- قسمت سوم- کاظمی

1:مفهوم تسبیح:

مولف چینین می نویسد:  این لغت با تغییراتی که در ثلاثی مجرد کرده است را توضیح می دهند و سپس لوازم آن معنا را نیز می گویند که کاملا معنا روشن می شود و در ادامه از برخی از لوازم برای تحلیل سوره استفاده می کنند.

تسبیح معنای تازه ای دارد؛ به پاکی نسبت دادن. بعد لوازم آن معنا این است که هر ناپاکی و نگاه منفی را از او دور کردن است که نتیجه اش این می شود که از بدی ها، اشتباهها و بیهودگی ها او را جدا دانستن است.

بر اساس معناییی که می کنند احتمالات دیگر معنایی را رد می کنند که تسبیح به معنای شناوی و تسبیح تکوینی و دلالت بر پاکی، نمی داننند که بایک روایت این نقد را کامل می کنند که خود تکوین با آگاهی به نماز و تسبیح خدا راه یافته اند. نه اینکه تکوین صرفا دلالت کننده بر تسبیح باشد.

2:زمینه تسبیح:

1.      1:چرا وارد زمینه شدند؟ معنای تسبیح مشخص شد که به پاکی نسبت دادن است. حال این اگر اتفاق بیفتد، اولین نکته این است که بستر و شرایط و زمینه مناسبی باید تهیه شده باشد و تا آن زمینه نباشد نمی توانیم اورا به پاکی نسبت بدهیم.

2.      2: بستر و زمینه های ریزو درشتی که لطمه می زند به این که تسبیح محقق نشود را بیان می کنند. که اگر ذره ای  ناپاکی(عیب، بی هدفی، ) می بینی و اینها را به خدا نسبت بدهیم. زمینه ای برای تسبیح نداریم.

3.              3:زمینه را چگونه کشف می کنند؟ از شناختی که نسبت به خداداریم یعنی اگر شناخت ما از او این باشد که: خدایی عاری از هر نوع بدی، عیب، و .... باشد می توانیم در علت بدی ها، نام اورا حذف کنیم و به او نسبتی ناپاک  ندهیم.

4.      مستند این شعور را بیان می کنند که ربنا ماخلقت باطلا سبحانک. چنین نگاهی به خدا که هیچ بطلانی به او مرتبط نمی شود و زمینه این می شودکه سبحانک را بگوییم.

5.      ایشان نیز از این آیه، زمینه را کشف می کنند که قبل از سبحانک چه اتفاقی افتاده است که بعد می گوید سبحانک که این دقیقا همان زمینه و مقدمه و بستر است.

6.       مصادیقی (و علامتهای نبودن این زمینه)از حالت های خودمان از ضعیف و قوی بیان می کند که نشان این است که ما هنوز به این اعتقاد و شعور نسبت به خدا نرسیدیم و اگر هایی در زندگی مان داریم که حالت های اعتراض، شک، حیرت، عصیان، فریاد و کفر و دشنام را داریم. چون این شعور و زمنیه را نداریم نگاهیی که به هستی، جنگ، درد و... پیش می آید در مورد نسبت دادن آنها به خدا، با شک و اعتراض و یا حیرت می مانیم.

7.      نتیجه زمینه را مطرح می کنند. که چنین زمینه ای ما را مسئول بار می آورد که تسبیح فقط در کلمه ها خلاصه نمی شود که باید کاری کرد. 

3:گستردگی تسبیح:

اگر زمینه فراهم شد تسبیح تا کجا ادامه می یابد؟

محدود به روابط انسانی نمی شود و تمام هستی را در حال تسبیح می دانیم و سپس نویسنده استنادات را بیان می کنند. کل قد علم صلوته و تسبیحه که هر موجودی به این تسبیح خود آگاهی دارد. نه اینکه هستی دلالت بر پاکی دارد.

بعد از این استناد با مطلبی فلسفی توضیح می دهند ارتباط بین آگاهی موجودات و نوع تسبیحشان.

4:شکلها:

فهمیدن این نکته که تعابیر متفاوت، بارمعنایی متفاوتی دارد و بر اساس همان مبنای فلسفی(درجه وجودی هر چیزی در این عالم مساوی است با شعور و آگاهی و قدرت و احاطه او) تفاوتها را توضیح می دهند و مراحل تسبیح و شکلهای مختلفش را بیان می کنند.

1.      تفاوت تعابیر تسبیح در آیات: از تفاوت تعابیر پی به مراحل و جریان تکاملی تسبیح در پدیده ها می رسند. ماضی و مضارع آمدن تسبیح در موجودات این نکته را برداشت می کنند.

2.      تفاوت تعابیر در صیغه امر: صیغه امر نشان از این است که ما مامور به تسبیح هستیم و انواع امر نشان از مرحله های مختلف تسبیح است که متناسب با آن سیر وجودی انسان است که مامور است درجه وجودی اش را با گذرندان مراحل تسبیح کامل تر کند.

3.      در هر مرحله متناسب با سیر وجودی به گونه ای توضیح می دهند که مشخص می کند هر مرحله کمبودهایی داریم و باید به مرحله کاملتر روی بیاوریم.

امر، انواعی دارد.

الف: سبح بحمد ربک:

روش:

1.      از زمینه استفاده می کنند و توضیح می دهند. که کسری ها، کمبودها و درگیریها وجود دارد در خودت یا جامعه یا هستی.

2.       از آن طرف از خدا هم نیست تو مامور هستی که پاک کنی با حمد که اینجا نوع باء را هم مشخص می کنند. ((با حمد خودت))

یعنی حمد تو گاهی تجلی تسبیح توست. منی که اعتقاد دارم که در این وسعت حتی یک خط عیب هم به او نسبتی ندارد باید با حمد خودم و با کارهای خودم این کمبودها را پر کنم که مامور به این کار هستم. یعنی تسبیح که چنان معرفتی بود به حمد من گره می خورد. و حمد را توضیح اجمالی می دهند که گستردگی اش در تمام خلقت است پر می شود و نهایت به خواست او(صالح و مصلح) می رسد.

 

ب:                 سبِِّح باسم ربک:

مرحله بالاتر از قبل است که باید این تسبیح باید با نشان خدا علامت گذای شود. و ازنشانه های دیگر آزاد شده باشد. محرک در اقداممان از نشان او بهره مند شود و جز الله محرکی نداشته باشیم.

ج :   سبِّح اسم ربک:

مرحله ای پیشرفته تر از قبل است. منی که اقداماتم علامت اورا به دوش کشیده است به این معنا نیست که او نیاز مند این علامت گذاری باشد. و من خود را طلبکار بدانم. که من محتاجم با این تسبیح درجه وجودی ام را ارتقاء دهم. با این تسبیح او را از این نشان گرفتن بی نیاز می دانم.

سوال: توضیح آقای صفایی به نظر می رسد که تسبیح خود خداوند است نه تسبیح اسم و علامت او.اگر اینگونه بگوییم بهتر نیست؟ کاری که علامت خدایی دارد را تسبیح کنیم و اگر خرابکاری به بار آورده رامنسوب به خودمان بدانیم نه اینکه علامت خدایی را زیر سوال ببریم مثلا گاهی می گوییم اومدیم برای خدا کار کنیم چی شد؟

د: سبحوه:

تسبیح مطلق است و همه اشکال را شامل می شود. که تسبیح مطلق در حمد من و کارهای من جلوه میکند و بر تسبیح و حمد من اسم و نشان او را می گذارد و اسم او را از هرگونه نیاز ونقصی تسبح می کند تسبیح می کند.

5:آثار و جلوه های تسبیح:

بر اساس زمینه و حرکت سیر وجودی انسان در تسبیح چنین نتیجه هایی طبیعی است که:

: رضا و خشنودی خداوند[1]

: امن و تسلط[2] به این توضیح که:

الف: گله ای از تقدیر خدا نخواهیم داشت. در هر وضعیتی به تکلیف روی می آوریم. (استفاده از همان نظام معرفتی است که من چه وظیفه ای دارم.)

ب: چشم به دارایی و شکوه های زندگی دنیا نخواهیم داشت

ج:فتنه ها را خواهیم شناخت

د:به رزق خدا روی خواهیم انداخت

: استجابت و نجات[3](جریان حضرت یونس را مطرح می کنند که از تسبیح فاصله گرفته بود و از تقدیر خدا رنجیده بود. )

 



[1] لعلک ترضی. طه: 130

[2] لاتمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهر? الحیو? الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی. طه: 130

[3] فاستجبناله و نجیناه من الغم. انبیاء:88





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/3/6 ::: ساعت 9:4 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر